سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است؛ بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد؛ ما از سرنگونی نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم... ***شهید غلامعلی پیچک***

درباره وبلاگ

قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
لوگو
قابــی به وسـعـتِ ضــربان ِ زمــان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 58
  • بازدید دیروز: 40
  • کل بازدیدها: 443714
کاریکلماتوریست
دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی
صفحه نخست                  ATOM                 عناوین مطالب            نقشه سایت
یکشنبه 87 شهریور 24 :: 4:32 عصر ::  نویسنده : محمد پای بست

نتوان ترک تو ای قبله دلها کردن     که محال است دگر مثل تو پیدا کردن

ولادت کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) بر همه محبان اهل بیت عصمت و طهارت مبارک باد. من سره ان ینظر الی سید شباب الجنه فلینظر الی الحسن بن علی.

فکر کنم مدتی کم نوشتم و همونطور که قبلا هم گفته بودم من از مرز کثیرالسفر بودن هم گذشتم، ضمن اینکه این روزها کار و زندگی رو رها کردم افتادم دنبال دانشگاه و اگه خدا بخواد از سال تحصیلی جدید میام شیراز برای ادامه تحصیل. دعا کنید با هسان سازی واحدهای درسی موافقت بشه تا من هم راحت بشم و نیازی نباشه از اول درس بخونم البته این حق قانونی منه چون مجدد در همون رشته فیزیک قبول شدم و قانونا مشکلی وجود نداره ولی همونطور که می دونید دانشگاه آزاد و هزار داستان و هزار ...!
راستی لازم دیدم یک تشکر ویژه و بارک الله سفارشی به همه پارا المپیکی های عزیزمون بگم که همه رو خوشحال کردن و باعث خجالت زدگی همه المپیکی ها و مسئولین ورزش کشور شدند. پهلوانان خدا قوت. دوست ندارم وارد بحث المپیک بشم وقتی که کشتی گیرمون میاد میگه من نخواستم بازی رو ببرم دیگه حرفی برای گفتن باقی نمی مونه باید در ورزش رو گل بگیرن چون با سیاسی بازی بعضی ها با حیثیت یک کشور بازی شد. متأسفم فقط همین. واقعا چترها را باید بست!!
رسول اکرم (ص) می فرمایند: بهترین و دوست ترین طعام در نزد خداوند آن طعامی است که دستهای بیشتری به سویش برده شود. بله ما هم مطابق هر سال به کمک سایر دوستان خوب و گلمون یک افطاری 2 الی 3 هزار نفری در ماه رمضان بپا می کردیم و افراد تهت پوشش کمیته امداد و بهزیستی و در کل کسانی رو که نیازمند بودند را، در حرم امامزاده ابراهیم (ع) دور هم جمع می کردیم و این کار به یک سنت تبدیل شده و امروزه با بازسازی این مکان مقدس و حتی تلاش برای راه اندازی اتوبان منتهی به امامزاده خیلی از آثار فرهنگی کار خودمون راضی هستیم ولی امسال خیلی از به اصطلاح مسئولین محترم و محترمه کمر همت رو محکم بستند که اطعام نیازمندان برگزار نشه و حتی در برنامه دعای کمیل هفتگی که هر ساله ماه مبارک رمضان در این مکان مقدس برگزار می کردیم سنگ اندازی می کنند حیف که من امسال خودم زیاد فرصت پیگیری کارها رو ندارم وگرنه می دونستم چکار کنم. ولی از همین جا بهشون اعلام می کنم که من اگه خودم تنها بمونم باز هم قادرم این برنامه رو به کمک دوستان و مردم عزیز اجرا کنم و نیاز به کمک هیچ یک از شما میز طلبهای ... ندارم، فکر نکنید حالا چون من از سفر حج برگشتم در مقابل ضایع شدن حق دو تا بچه یتیم سکوت می کنم که سخت در اشتباهید تازه بعد از سفر بیشتر مصمم شدم که ... . الهی به امید تو. الحق زیر باران باید رفت!!
شاید تو این ایام بی ربط نباشه یادی هم از سفر معنوی حج کنم. سفری که به جرئت می توان از آن بعنوان بزرگترین حرکت فرهنگی دانشگاه یاد کرد. خاطره زیاده و همونطور که گفتم همه رو نوشتم ولی شاید براتون جالب باشه که کاروان فارس به جرئت یکی از بهترین کارروان های این سفر معنوی بود البته به گفته مسئولین ستاد عمره.
مدینه را بیشتر به این خاطر دوست دارم که با سکوت سپری می شود و شاید حرف های نگفته آدمی در این سکوت قابل لمس تر و فراموش نشدنی تر باشند و همیشه این بغض در گلوی ما می ماند که کجا بوده ایم. در این سفر اولین ها خیلی زیبا هستند. اولین جرعه ای که از آب زمزم نوشیدم را هیچگاه فراموش نمی کنم چون بیاد لب تشنه امام حسین (ع) و یارانش شروع به نوشیدن کردم و زلال آب و اشک با هم در آمیخت و در دل فریاد زدم: بأی ذنب قتلت. درب خانه حضرت فاطمه (س) را که برای اولین بار دیدم در تار و پود آن به جستجوی سوختگی و در شیارهای آن بدنبال میخی می گشتم که از شرمندگی و خجلت آب شده بود.
بقیع را بیش از هر جای دیگر دوست دارم، سکوتش را، غربتش را، تربتش را، همه چیزش را دوست دارم. براستی که بقیع گنجینه دار فریاد غربت اسلام است و کبوتران قاصدان آن هستند. غربتی که آل سعود و وهابیت که لعنت خدا بر آنها باد، درجه اش را دوچندان کرده اند. چه زیبا بود هنگامی که در کنار بقیع، پنجه در پنجه شبکه های این غریبستان زیارت عاشورا می خواندم.
نمی تونید تصور کنید که در یک روز با اغراق حدود نیم میلیون نفر از دو کاروان دانشجویی فارس و ایرانیانی که در بین راه ملحق می شدند در خیابان های مدینه به نمایندگی از شیعیان جهان با اقتدار رژه رفتیم و با عبور لشکر اسلام از مسجد النبی و در مقابل چشم وهابیون وحشت زده چه حال و هوایی پیدا کردیم. پیاده روی تقریبا تاکتیکی ما که به استعداد نیرویی کاملا جوان و در دو یا سه ستون تقریبا منظم به مسافت حدود 5 کیلومتر یا بیشتر کل نظم ترافیکی شهر را به هم ریخت و به نظرم همه دستگاه های امنیتی مدینه را از سوراخ بیرون کشید. این پیاده روی تا مسجد شیعیان ادامه داشت و جالبتر اینکه من دفعه پیش که به این مسجد رفته بودم شیعیان در مظلومیت کامل بسر می بردند و بخاطر سختگیری ها از تجمع افراد زیاد در مسجد جلوگیری می شد ولی در این سفر به لطف خدا و اشتیاق همه ایرانیان به این مکان مقدس رونقی دوباره بخشیده شده بود. مسجد شیعیان مدینه، در دنیا تنها جایی است که همه پس از شنیدن نام زیبای امام علی (ع) در اذان صلوات می فرستند و اشک می ریزند، و آنجاست که در کمال مظلومیت به شیعه بودن خود افتخار می کنید.
تا یادم نرفته بگم که در عربستان از قطع برق و جیره بندی آب خبری نبود چه برسه به قطع 6 ساعته برق در روز که ما اینجا تجربش کردیم، ولی اونجا آب لوله کشی قابل خوردن نبود پس این به اون در!! هم هتل بودن با آقای دلاوری نیز از مجریان و خبرنگاران خبره 20:30 و صحبت هایی که بینمان رد و بدل می شد هم خیلی جالب بود. بخصوص وقتی که از او درباره نجف زاده سوال کردیم و ابراز دلتنگی برای کامران؛ در جواب به شوخی شنیدیم: شما باید به ندیدن او عادت کنید، کامران در سفر لبنان است و از آنجا به فرانسه می رود و شاید فرجی شد ... برنگشت! و از افتخارات من در این سفر این بود که روزهای پنجشنبه و جمعه که با دوستان روزه می گرفتیم در رستوران هتل به زائرین سرزمین وحی خدمت می کردم و به گفته یکی از روحانیون عزیز، صواب این کار از یکبار حج کمتر نبود. خیلی از این بابت خوشحالم و امیدوارم که ریا در این کار نبوده باشد و خداوند از ما بپذیرد.
یادم می آید اولین بار که خانه کعبه را دیدم دلم لرزید، زبانم قفل شد و سجده شکر بجای آوردم و اما آرزوی زیبای اول که از بهترین لحظات زندگی انسان است و بار دیگر رفتم و همان آرزو را با این تفاوت که در ایام مبارک شعبانیه اولین نگاه من به کعبه افتاد، گفتم: الهم عجل لولیک الفرج؛ دعای تعجیل در فرج حضرت حجت (عج) همه دعاهای شخصی انسان را در خود دارد فقط نیاز به کمی توجه دارد که ما نداریم. هنگام سعی بین صفا و مروه صدای پای هاجر و صدای نفس های به شماره افتاده اش را می شنیدم و در کنار همه اذکار عبادی، شعارهای سیاسی مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را نیز فراموش نکردیم چون جدایی دین از سیاست در آنجا هیچ معنایی ندارد! در این سفر حدود 18 ختم قرآن گروهی هم انجام دادیم.
دیدن حاج آقا طباطبایی نماینده امور بین الملل ستاد در مکه که برادر شهید، مسلط به 7 زبان زنده دنیا، امام جمعه برزیل از طرف امام (ره) و امام جمعه وین اتریش از طرف مقام معظم رهبری بودند؛ یکی از نکات قابل توجه این سفر بود. و از مواردی که برای من خوشایند بود ملاقات یکی از دوستان خوب و قدیمی، شهید زنده عبدالرحیم بحرینی در این سفر بود، که برایم خاطره ای فراموش ناشدنی است. خاطره و گفتنی از این سفر زیاده و تا بیشتر روی غلطک نیفتادم خداحافظی می کنم. فقط تا فراموش نکردم خبر خوشی رو به همه هم استانی ها و هم شهری های عزیزم بدم که بعد از تلاش های دوستان در راه اندازی هفته نامه آوای توج، وب سایت خبری تحلیلی توج نیز با تلاش و پشتکار این عزیزان آغاز به کار کرد. این هم آدرس وب: www.tavvaj.com

الهی، ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.

الهی، دندان دادی، نان دادی، جان دادی، جانان بده!

الهی، دل بی حضور چشم بی نور است، نه این صورت بیند و نه آن معنا.




موضوع مطلب :



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب